کد مطلب:2542
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:424
(بخش دوم:فقه) درس اول
درس اول علم فقه
علم فقه از وسیعترین و گسترده ترین علوم اسلامی است . تاریخش از همه
علوم دیگر اسلامی قدیمی تر است . در همه زمانها در سطح بسیار گسترده ای
تحصیل و تدریس می شده است . فقهاء زیادی در اسلام پدید آمده اند كه غیر
قابل احصائند . برخی از این فقهاء از نوابغ دنیا به شمار می روند . كتب
فوق العاده زیادی در فقه نوشته شده است . بعضی از این كتب فوق العاده
ارزنده است . مسائل فراوانی كه شامل همه شؤون زندگی بشر می شود در فقه
طرح شده است . مسائلی كه در جهان امروز تحت عنوان حقوق طرح می شود با
انواع مختلفش : حقوق اساسی ، حقوق مدنی ، حقوق خانوادگی ، حقوق جزائی ،
حقوق اداری ، حقوق سیاسی و . . . در ابواب مختلف فقه با نامهای دیگر
پراكنده است . به علاوه در فقه مسائلی هست كه در حقوق امروز مطرح نیست
، مانند مسائل عبادات . چنانكه می دانیم آنچه از فقه در
حقوق امروز مطرح است به صورت رشته های مختلف در آمده و در دانشكده های
مختلف تحصیل وتدریس می شود . این است كه فقه بالقوه مشتمل بر رشته های
گوناگون است .
كلمه فقه در قرآن و حدیث
كلمه " فقه " و " تفقه " در قرآن كریم و در احادیث ، زیاد به كار
برده شده است . مفهوم این كلمه در همه جا همراه با تعمق و فهم عمیق است
. در قرآن كریم آمده است :
« فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الذین و لینذروا قومهم
اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون »( 1 ) .
چرا از هر گروهی یك دسته كوچ نمی كنند تا در امر دین بصیرت كامل پیدا
كنند و پس از بازگشتن ، مردم خود را اعلام خطر نمایند ، باشد كه از
ناشایستها حذر نمایند .
در حدیث است كه رسول اكرم فرمود :
« من حفظ علی امتی اربعین حدیثا بعثه الله فقیها عالما » ( 2 ) .
هر كس چهل حدیث بر امت من حفظ كند خداوند او را فقیه و عالم محشور
كند .
درست نمی دانیم كه علماء و فضلاء صحابه به عنوان " فقهاء " خوانده
می شده اند یا نه . ولی مسلم است كه از زمان تابعین ( شاگردان صحابه كسانی
كه پیغمبر را درك نكرده ولی صحابه را درك كرده اند ) این عنوان بر عده ای
اطلاق می شده است .
پاورقی :
. 1 سوره توبه ، آیه . 122
. 2 خصال ، صفحه 541 ، ثواب الاعمال صفحه 162 ، با اندكی اختلاف .
هفت نفر از تابعین به نام " فقهاء سبعه " خوانده می شده اند . سال 94
هجری كه سال فوت حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام است و در آن سال سعید
بن مسیب و عروش بن زبیر از فقهاء سبعه و سعید بن جبیر و برخی دیگر از
فقهاء مدینه در گذشتند به نام " سنة الفقهاء " نامیده شد . از آن پس
دوره به دوره به علماء عارف به اسلام - خصوصا احكام اسلام - " فقهاء "
اطلاق می شد .
ائمه اطهار مكرر این كلمه را به كار برده اند ، بعضی از اصحاب خود را
امر به تفقه كرده اند و یا آنها را فقیه خوانده اند . شاگردان مبرز ائمه
اطهار در همان عصرها به عنوان " فقهاء شیعه " شناخته می شده اند .
كلمه فقه در اصطلاح علماء
در اصطلاح قرآن و سنت ، " فقه " علم وسیع و عمیق به معارف و
دستورهای اسلامی است و اختصاص به قسمت خاص ندارد . ولی تدریجا در
اصطلاح علماء این كلمه اختصاص یافت به " فقه الاحكام " .
توضیح اینكه علماء اسلام ، تعالیم اسلامی را منقسم كردند به سه قسمت :
الف : معارف و اعتقادات ، یعنی اموری كه هدف از آنها شناخت و
ایمان و اعتقاد است كه به قلب و دل و فكر مربوط است مانند مسائل مربوط
به مبدأ و معاد و نبوت و وحی وملائكه و امامت .
ب . اخلاقیات وامور تربیتی ، یعنی اموری كه هدف از آنها این است كه
انسان از نظر خصلتهای روحی چگونه باشد و چگونه
نباشد ، مانند تقوا ، عدالت ، جود وسخا ، شجاعت ، صبر و رضا ، استقامت
و غیره .
ج . احكام و مسائل عملی ، یعنی اموری كه هدف از آنها این است كه
انسان در خارج ، عمل خاصی انجام دهد ، و یا عملی كه انجام میدهد چگونه
باشد و چگونه نباشد ، و به عبارت دیگر " قوانین و مقررات موضوعه " .
فقهاء اسلام ، كلمه فقه را در مورد قسم اخیر اصطلاح كردند ، شاید از آن
نظر كه از صدر اسلام آنچه بیشتر مورد توجه و پرسش مردم بود مسائل عملی
بود . از اینرو كسانی كه تخصصشان در این رشته مسائل بود به عنوان "
فقهاء " شناخته شدند .
حكم تكلیفی و حكم وضعی
لازم است بعضی اصطلاحات خاص فقهاء را ذكر كنیم . از آن جمله این است
كه فقهاء احكام را ، یعنی مقررات موضوعه الهی را به دو قسم تقسیم می كنند
: حكم تكلیفی ، حكم وضعی .
حكم تكلیفی یعنی وجوب ، حرمت ، استحباب ، كراهت ، اباحه .
این پنج حكم به عنوان احكام خمسه تكلیفیه خوانده می شوند .
می گویند از نظر اسلام هیچ كاری از كارها خالی از این پنج حكم نیست ، یا
واجب است یعنی باید انجام یابد و نباید ترك شود مانند نمازهای یومیه ،
و یا حرام است یعنی نباید انجام یابد و باید ترك شود مانند دروغ ، ظلم
، شرب خمر و امثال اینها ، و یا مستحب
است ، یعنی خوب است انجام یابد ولی اگر انجام نیافت مجازات ندارد ،
مانند نمازهای نافله یومیه ، و یا مكروه است ، یعنی خوب است انجام
نیابد ولی اگر انجام یافت مجازات ندارد ، مانند سخن دنیا گفتن در مسجد
كه جای عبادت است ، و یا مباح است ، یعنی فعل و تركش علی السویه است
مانند اغلب كارها . احكام تكلیفی همه از قبیل بكن و نكن یعنی از قبیل
امر و نهی و یا رخصت است .
اما احكام وضعی از این قبیل نیست ، مانند زوجیت ، مالكیت ، شرطیت ،
سبیت و امثال اینها .
تعبدی و توصلی
مطلب دیگر اینكه واجبات بر دو قسم است : تعبدی و توصلی .
واجب تعبدی یعنی آن كه در انجامش قصد قربت شرط است ، یعنی اگر
انسان به قصد تقرب به خداوند ، بدون هیچ غرض دنیوی و مادی انجام دهد
صحیح است و اگر نه ، صحیح نیست ، مانند نماز و روزه .
اما واجب توصلی یعنی آن كه فرضا به قصد تقرب به خداوند هم انجام
نیابد تكلیف ساقط می شود ، مثل اطاعت پدر و یا مادر ، یا انجام تعهدات
اجتماعی از قبیل اینكه انسان متعهد می شود كه فلان كار را در مقابل فلان
اجرت انجام دهد ، كه باید انجام دهد ، بلكه مطلق وفای به وعده و عهد این
طور است .
عینی و كفائی
واجبات به گونه ای دیگر نیز تقسیم می شوند : عینی و كفائی . واجب عینی
یعنی آنكه بر هر كس بخصوص و جدا جدا واجب است ، مانند نماز و روزه ،
ولی واجب كفائی عبارت است از آنكه بر عموم مسلمین واجب است كه یك
كار معین را انجام دهند و با انجام یك یا چند فرد ، از دیگران ساقط
می گردد ، مانند ضروریات اجتماعی از قبیل پزشكی ، سربازی ، قضاوت ،
افتاء ، زراعت ، تجارت و غیره . و از این قبیل است امر تجهیزات
اموات كه بر عموم واجب است و با تصدی بعضی ، از دیگران ساقط می شود .
تعیینی و تخییری
واجبات به گونه ای دیگر هم تقسیم می شوند : تعیینی و تخییری . واجب
تعیینی آن است كه یك كار متعین و مشخص باید انجام شود ، مانند نمازهای
یومیه ، روزه ، حج ، خمس ، زكات ، امر به معروف ، جهاد و غیره .
ولی واجب تخییری عبارت است از اینكه مكلف باید یكی از چند كار را
انجام دهد ، مانند برخی از كفارات . مثلا اگر كسی به عمد روزه ماه مبارك
رمضان را نگرفته است باید یا یك بنده آزاد كند و یا شصت نفر محتاج را
اطعام كند و یا شصت روز روزه بگیرد .
نفسی و مقدمی
تقسیم دیگر این است كه واجب بر دو قسم است : نفسی و مقدمی . واجب
نفسی آن است كه فی نفسه مورد توجه شارع است ، مطلوب بودنش به خاطر
خودش است نه به خاطر یك واجب دیگر .
مثلا نجات دادن یك انسان مشرف به هلاكت واجب است ولی این واجب
مقدمه واجب دیگری نیست . اما كوششهای مقدماتی برای نجات او از قبیل
اینكه فرض شود انسانی در چاهی افتاده است و باید طناب و سایر وسائل
فراهم شود تا از چاه بیرون آورده شود ، تهیه وسائل واجب است اما به
عنوان مقدمه یك واجب دیگر .
یا مثلا اعمال حج واجب است به وجوب نفسی ، ولی تهیه گذرنامه و بلیط و
سایر وسائل مقدماتی واجب است به وجوب مقدمی . نماز واجب است به
وجوب نفسی ، اما وضو و یا غسل در وقت نماز برای نماز واجب است به
وجوب مقدمی .